نقطه شروع و پایان همینجاست
می خواهیم تمام
شدن را از شروع آغاز کنیم
آغازمان را با
جوهر پایان نوشته
کاغذ ما گریه می
کند
و ما بی اعتنا
با صدای بلند می خندیم و بر رویش می نویسیم
فضا بوی مریضی
می دهد
رنگها مرده اند
، اما
کاغذمان هنوز
رنگ دارد
نمی دانم ، مهم
نیست ، بیخیال
ما کار خودمان
را خواهیم کرد
کار ما دلیل نمی
خواهد
می خواهیم از
گرمای تب لذت ببریم
سپس خودمان را
در استخری از عرق سرد پیدا کنیم
اینبار هم می
خواهم پایان را با شروعش تمام کنم :
مانند لحظه ای که تمام
شدن را از شروع آغاز کردیم ،
دارد به دنیا
می آید
سقطش کن
۲ نظر:
زندگی دایره ایست که پایان ها را به شروع ها پیوند می دهد
و ما,
اسیر این دایره ها...
نقطه شروع
دقیقا لحظه سقط کردنه..
بدون توجه به اینکه بعدش چه احساسی پدید میاد..
ارسال یک نظر