۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه

ماهی عزیز من


لا به لای درختان
ماه سرخی را دیدم
بزرگ، و به رنگ خون
درونش مملو از ماهی
ماهی ها درونش می چرخیدند
و با هر چرخش ؛ بزرگتر می شدند
اما ماه سرخ جای بیشتری نداشت
ماهی ها بی رحم بودند
می چرخیدند و می چرخیدند..
بزرگ و بزرگتر شدند
سرانجام، از درون ماه به بیرون ریختند
روی زمین شروع به خزیدن کردند
حیات متوقف شد
ماهی ها زنده
باز خاک می گرید...
بازهم باد مشعل در دست می گیرد...
دنیا غیر قابل تشخیص شده
و آنها بر سر جای خود می ایستند
" ماهی عزیز من "
آنها را تباه کن
در حالی که از انتخابشان می گریند.


۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه

نگاه ؛ ش کن


هنگامی که دارد می شکند
نگاه ؛ ش کن
شکلی بکش
شبیه به شکستن
شکلی شبیه به شکستن سکوت
فقط برای اینکه
با شام امشب کامل شود !