۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه

همی ش ه


هیولایی کوچک متولد شد
تا فقط ببیند
دید و خوابید
مرد و تمام شد
حالا هر شب ، شب به یادش رقص می زند
و می افتد تصویرش بر برکه بیشه اش
انعکاس ماه بر جای یک چشمش
یادی از هیجان انعکاس خورشید بر جای چشم دیگرش
و سایه درختان بیشه زارش، رقصنده به آن حرکت پس می دهند
هیولای کوچک بیشه، بیشه ات جای توست
اگر نیایی
بیشه تاریکت همیشه تو را می سازد

هیچ نظری موجود نیست: