عشق به لذت
عشق به کینه
عشق به عشق
عشق به طبیعت
عشق به صدا
عشق به انتقام
عشق به جاودانگی
عشق به زیبایی
عشق به نفرت
اینجا جاییست که
عشق تولید می شود
و از آن راه
رسوخ پیدا می کنیم
زنده را مرده می
کنیم تا در کنار ما بخوابد
خواب با عزت را
به تو بخشیده
حیات پست تو را
می گیریم
با چشمانی بسته
من را می پذیری
که آخرین چراغ
تاریکی ات هستم
در آغوشت می کشم
با طوفانی بر
خود می کِشَمَت
باید با نفرت
یکدیگر عشقبازی کنیم
تا جوهره ی
دیگری از ترازو تولید شود
ترازویی که آدم
می بلعد